اقبال لاهوری
محمد اقبال لاهوری یا علامه اقبال (اردو: علامہ محمد اقبال) (۱۸ آبان۱۲۵۶سیالکوت تا ۱ اردیبهشت۱۳۱۷لاهور) شاعر، فیلسوف، سیاستمدار و متفکر مسلمان پاکستانی بود، که اشعار زیادی نیز به زبانهای فارسی و اردو سرودهاست. اقبال نخستین کسی بود که ایدهٔ یک کشور مستقل را برای مسلمانان هند مطرح کرد که در نهایت منجر به ایجاد کشور پاکستان شد. اقبال در این کشور به طور رسمی «شاعر ملی» خوانده میشود.
زندگی
اقبال در سیالکوت، که امروزه در ایالت پنجاب پاکستان واقع شدهاست، به دنیا آمد. نیاکان او از قبیله سپروی برهمنان کشمیر بودند و در سده هفدهم میلادی، حدود دویست سال پیش از تولد او، اسلام آورده بودند. پدر او مسلمانی دیندار بود.[۲] اقبال قرآن را در یکی از مساجد سیالکوت آموخت و دوران راهنمایی و دبیرستان خود را در اسکاچمشن کالج (Scotch Mission College) گذراند. تحصیلات او در رشته فلسفه در دانشگاه لاهور آغاز شد و مدرک کارشناسی ارشد فلسفه را در سال ۱۸۹۹م با رتبه اول از دانشگاه پنجاب دریافت کرد. وی پس از آن دانشگاه کمبریج و دانشگاه مونیخ مدرک دکترای خود را در رشتهٔفلسفه گرفت.
اقبال در دورهٔ کارشناسی ارشد با توماس آرنولد ارتباط نزدیکی پیدا کرد و در اروپا نیز با با ادوارد براون و نیکلسون مراودات علمی داشت.
فعالیتهای سیاسی
اقبال در دوران جنگ جهانی اول در جنبش خلیفه که جنبشی اسلامی بر ضد استعمار بریتانیا بود، عضویت داشت. وی با مولانا محمد علی و محمد علی جناح همکاری نزدیک داشت. وی در سال ۱۹۲۰ در مجلس ملی هندوستان حضور داشت اما از آنجا که گمان میکرد در این مجلس اکثریت با هندوها است پس از انتخابات ۱۹۲۶ وارد شورای قانونگذاری پنجاب شد که شورایی اسلامیبود و در لاهور قرار داشت. در این شورا وی از پیشنویس قانون اساسی که محمد علی جناح برای احقاق حقوق مسلمانان نوشته بود حمایت کرد. اقبال در ۱۹۳۰ به عنوان رئیس اتحادیه مسلمانان در الله آباد و سپس در ۱۹۳۲ در لاهور انتخاب شد.
اقبال و ایران
اقبال یکی از نامورترین و سرشناسترین شاعرپارسیگوی غیرایرانی در ایران است که نظیر شاعر بزرگی همانند بیدل دهلوی پذیرش ویژهای در ایران یافتهاست.(این در حالی است که تفاوت شهرت بیدل در دیگر کشورها و ایران بهاندازهای است که نمیتوان با هم سنجید.)از کل ۱۲ هزار بیت شعری که توسط اقبال سروده شدهاست ۷۰۰۰ بیت آن فارسی است. شریعتی در جائی وی را ایرانیترین خارجی و شیعهترین سنی خطاب کردهاست. تز دکترای وی مربوط به سیر حکمت در ایران بودهاست و وی آرزو داشت تهران روزی جایگاه ژنو در اروپا را پیدا کند. شاید بنیادیترین دلیل شهرت اقبال در ایران چهرهٔ مذهبی او باشد چون بار نخست از سوی مذهبیها(مانند مطهری و شریعتی) شناسانده شد. هرچند که اقبال بیگمان دلبستگی فراوانی به ایران داشتهاست و برخی از ملیگرایان نیز آن را ستودهاند ولی بیشتر گمان میرود که اینان برای همسو کردن خود با دیگران این کار را کردهاند ودلیلهایی که برای ستودن اقبال آوردهاند چندان استوار نیست. مهمترین اقبال شناس ایرانی آقای دکتر ملکی است که بقول خودش ده هزار صفحه مطلب در مورد اقبال نوشته و منتشر کردهاست.
آثار
ناله یتیم نخستین اثر اقبال بود و وی آن را در سال ۱۸۹۹ در جلسه سالیانه انجمن حمایتالاسلام در لاهور خواند. آثار اقبال به طور کلی عبارتاند از[۷]:
- علمالاقتصاد: نخستین کتاب درباره اقتصاد به زبان اردو، چاپ ۱۹۰۳ در لاهور.
- تاریخ هند
- اسرار خودی (منظوم، فارسی)
- رموز بیخودی (منظوم، فارسی)
- پیام مشرق (منظوم، فارسی)
- بانگ درا
- زبور عجم (منظوم، فارسی)
- جاویدنامه (منظوم، فارسی)
- پس چه باید کرد ای اقوام شرق (منظوم، فارسی)
- احیای فکر دینی در اسلام (انگلیسی)[۸]
- توسعهٔ (سیر) حکمت در ایران (انگلیسی)[۹]
- مثنوی مسافر
- بال جبرئیل
- ضرب کلیم
- ارمغان حجاز
- یادداشتهای پراکنده
مهمترین اثر علامه اقبال کتاب تجدید بنای اندیشه دینی در اسلام است که که از ۵ فصل با نامهای زیر تشکیل شدهاست: فصل ۱ دانش و تجربه دینی؛ فصل۲ آزمون فلسفی جهت رازگشایی از تجربه دینی؛ فصل۳ تصور خدا ومعنای نیایش؛ فصل ۴ خودانسانی:آزادی و جاودانگی اش؛ فصل ۵ روح فرهنگ اسلامی ؛ فصل ۶ اصل حرکت در ساختار اسلام ؛ فصل ۷ آیا دین امکان پذیر است؟ این کتاب از انگلیسی به فارسی در اردیبهشت ۹۱ توسط دکتر محمد مسعود نوروزی ترجمه شد. مقدمهای جامع در باب افکار و زندگی خصوصی علامه اقبال و همچنین الحاق توضیحات تکمیلی به صورت پاورقی و ترجمه بسیار دقیق و گزینش بهترین واژگان برای معادلهای انگلیسی آن از ویژگیهای این ترجمهاست.[۱۰]
نمونهٔ اشعار
آنچه از خاک تو رُست ای مرد حرّ |
آن فروش و آن بپوش و آن بخور |
|
آن جهانبینان که خود را دیدهاند |
خود گلیم خویش را بافیدهاند |
|
ای امین دولت تهذیب و دین |
آن ید بیضا برآر از آستین |
|
خیز و از کار اُمم بگشا گره |
نقشه اَفرنگ را از سر بنه |
|
نقشی از جمعیت خاور فکن |
واستان خود را ز دست اهرمن |
|
ای اسیر رنگ، پاک از رنگ شو |
مؤمن خود، کافر افرنگ شو |
|
رشتهٔ سود و زیان در دست توست |
آبروی خاوران در دست توست |
|
اهل حق را زندگی از قوّت است |
قوّت هر ملّت از جمعیت است |
|
دانی از افرنگ و از کار فرنگ |
تا کجا در بند زُنّار فرنگ؟ |
|
زخم از او، نشتر از او، سوزن از او |